Wp Header Logo 1423.png

به گزارش پایگاه خبری «عصر خودرو» به نقل از انتخاب، کتاب «پیکان سرنوشت ما» با گردآوری و نگارش مهدی خیامی توسط نشر نی در سال 97 منتشر شده است. این کتاب، خاطرات احمد خیامی، موسس ایران ناسیونال (ایران خودرو)، فروشگاه‌های کوروش و بانک صنعت و معدن است.

دفتری برای این کار اختصاص دادیم و یکی از افراد تحصیل کرده و دانشگاهی را برای همکاری با خود که در آن موقع با اتاق کار می‌کرد انتخاب کردم و غلامعلی طائفی را به سرپرستی آن دفتر گماردم طائفی از مدیران بازنشسته شرکت ملی نفت بود و مدت‌ها مدیریت کارگزینی شرکت را به عهده داشت و از خویشاوندان ما و صد درصد طرف اطمینان من بود حقوق و مزایای ایشان و دیگر همکاران را شخصاً می‌پرداختم.

در اوایل، کار یکی از وزرای مشاور امیر عباس هویدا، نخست وزیر ضمن نگارش چند نامه به عرض شاه رسانده بود انجام این کار به صلاح مملکت نیست، زیرا این افراد مورد نیاز دستگاه‌های دولتی هستند و چون امکانات بخش خصوصی برای پرداخت حقوق و مزایا بیشتر است و دست آن‌ها بازتر مشکلی در راه جذب این افراد برای دولت ایجاد می‌شود. عین سه نامه شرف عرضی را که وزیر مشاور نوشته بود و به عرض شاه رسانده بودند برای من فرستادند. ایشان مقرر فرموده بود دولت کار خودش را بکند و بخش خصوصی هم مال حکومت است مهم این است که به هر وسیله نیرو‌های متخصص که مورد نیاز مبرم. کشورند به میهن خویش بازگردند. رونوشت نامه‌های وزیر مشاور را دفتر مخصوص به آدرس من فرستاد و امریه شاه مبنی بر اجرای پیشنهاد‌های من به نخست وزیر نیز ابلاغ شده بود از آن‌ها نیز برایم رونوشت می‌فرستادند. البته دستگاه نخست وزیری با این عمل خیلی مخالف بود.

رونوشت امریه شاه را به تمام سفارتخانه‌ها ارسال کردم و از آن‌ها خواستم نامه‌ها را در جعبه اعلانات نصب کنند به هر یک از سفرای شاهنشاهی در کشور‌های اروپایی و امریکا هم نامه نوشتم و خواستم به هر وسیله ممکن مراتب را به اطلاع تمام کسانی که مایل به بازگشت به کشور هستند برسانند. تمام نامه‌ها را امضا کردم و نیز برای کسانی که در خارج با ایشان آشنایی داشتم مراتب را نوشتم تا از این همه امکانات که برایشان مهیا شده بود مطلع شوند. بعد از چندی تعدادی تقاضا رسید ولی اغلب آن‌ها می‌گفتند به ما اطلاع داده اند این دامی است که برای مراجعت جوانان به ایران پهن شده و درست معلوم نیست سازمان‌ها به قول خود عمل کنند در جواب نامه‌هایشان رونوشت امریه‌های شاه را فرستادم و شخصاً تعهد کردم برایشان کار درست کنم و اجرای آن را هم تضمین کردم.

ضمناً طائفی با علاقه زیادی به والدین آن‌ها مراجعه می‌کرد و تمام مدارک را به آن‌ها نشان می‌داد و تشویقشان می‌کرد فرزندان خود را برای بازگشت به ایران فرا بخوانند. در جلساتی با رئیس اداره دوم ستاد ارتش تماس گرفتم و امریه شاه را به ایشان ابلاغ کردم یک بار در چنین جلسه‌ای به همراه کسانی که باید براساس این برنامه همکاری می‌کردند دعوت شده بودم در آن جلسه که سپهبد رحیمی لاریجانی و قربانی و رئیس اداره نظام وظیفه و سرلشکر دولو قاجار و عده‌ای از فرماندهان هم حضور داشتند، سپهبد لاریجانی با کمال حسن ظن و جدیت دنبال کار را گرفت و ترتیب اعمال تخفیف خدمت کسانی را که از طرف اتاق معرفی می‌شدند با تمام امتیازات خواسته شده. داد این جلسات دو هفته و هر هفته دو بار تشکیل و تمام تصمیم‌های آن اجرایی می‌شد. قرار شد در امجدیه آموزشگاهی برای این اشخاص که همه محترم و تحصیل کرده بودند. به طور جداگانه تأسیس شود، به طوری که برای این فارغ التحصیلان در مدت سه ماه که به خدمت می‌رفتند مزایای فراوانی نظیر محل، آموزش غذا و… قائل شوند.

مراتب به من ابلاغ شد. از رئیس ساواک، تیمسار نصیری هم وقت ملاقات خواستم. ایشان امریه شاه را دریافت کرده بود و انجام این کار را به پرویز ثابتی که آن موقع از عالی‌ترین مقامات آن سازمان بود ارجاع داد. در نشستی که با ثابتی به اتفاق مسئول دفتر فارغ التحصیلان خارج از کشور داشتیم، ثابتی گفت ما فقط با ورود نه نفر به ایران مخالفیم؛ غیر از آن‌ها هرکسی را معرفی کنید با احترام فراوان در فرودگاه از او استقبال می‌شود و برای آن‌ها تسهیلاتی بیش از دیگران قائل خواهیم شد و به هیچ وجه کاری با آن‌ها نداریم با وزیر مشاور نخست وزیر هم مذاکره کردیم.

او گفت نامه‌ها را من به دستور امیرعباس هویدا، نخست وزیر، نوشته‌ام و ترتیبی داده‌ایم که هیئت وزیران آیین‌نامه‌ای درباره اشخاصی که دو ملیتی هستند تصویب کند و این آیین‌نامه به آن‌ها ابلاغ شود. ولی مسئولان امور دانشجویان که وظیفه آن‌ها راضی کردن و راضی نگه داشتن دانشجویان و فارغ التحصیلان خارج از کشور بود نتوانسته بودند حتی بیست نفر را با همه امتیازاتی که برای آن‌ها منظور شده بود جلب کنند و به میهن بازگردانند با اعمال غلط آن‌ها روز به روز به اعضای کنفدراسیون دانشجویان خارج اضافه می‌شد و شاهد کارشکنی‌های فراوان با هدف شکست این برنامه بودیم انگار سفارتخانه‌ها تصور می‌کردند این برنامه دامی است برای دانشجویان برای بازگرداندن و دستگیر کردنشان حتی جوانانی که به خارج رفته و درس نخوانده بودند به والدینشان می‌گفتند که دارند تحصیل می‌کنند و والدین آن‌ها هر ماه مخارجشان را حواله می‌کردند. این افراد در واقع خیابان گردی می‌کردند و مدعی بودند اگر به ایران بیایند گرفتار می‌شوند و از بازگشت عده‌ای دیگر که فارغ التحصیل شده بودند نیز جلوگیری می‌کردند.

source

separjelo.ir

توسط separjelo.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *