چند ماه پیش از عید، تظاهرات دانشجویی جالبی در ایالات متحده جریان داشت. بسیاری از تفاسیر آن زمان، علل و اهداف این تظاهرات را به سرنوشت فلسطینیها (بهویژه مردم غزه) نسبت میدادند. در همان زمان، باور من این بود که اگرچه افشای جنایاتی که در حق فلسطینیها انجام میشود یکی از جنبههای مهم این تظاهرات بود، اما ابعاد دیگری از آن به شرایط اجتماعی و سیاسی خود ایالات متحده و تلاشی برای معرفی سیستم دوحزبی موجود، بهعنوان نماد دموکراسی، مربوط میشد. یعنی برخی از نخبگان ایالات متحده میگفتند که آلترناتیو حزب دموکرات یا جمهوریخواه، به خودی خود سرنوشت جامعه این کشور را بهبود نمیبخشد.
تظاهرات روز ۵ آوریل، از جمله در نیویورک و لسآنجلس، نه فقط به خاطر وسعت و جدیت آن، بلکه بیشتر به خاطر از سر گرفتن تحلیلهای مرتبط با بنبست سیستم دوحزبی برای سرنوشت دموکراسی اهمیت داشت. این باور که انتخاب دونالد ترامپ سرنوشت سیاسی آن کشور را تعیین کرده، باوری که بیش از هرکسی باور خود آقای ترامپ بود، با این تظاهرات، وسعت و جدیت آن، و تمامی جنبشهایی که این تظاهرات را تدارک دیدند و اجرا کردند، در هم شکست.
امروز ایالات متحده در برابر این سؤال قرار گرفته است: آیا آقای ترامپ میتواند چهار سال دیگر بدون پایگاه اجتماعی مشخص، ریاستجمهوری خود را ادامه دهد؟
مسئله، سرنوشت شخصی او نیست؛ بلکه هوشیاری مردمانی است که سرنوشت خود را به صندوقهای رأی وابسته نکردهاند و امروز در برابر اقدامات ضد مردمی حکومتشان قد برافراشتهاند.
اخبار برگزیدهسیاسی
source