Wp Header Logo 137.png

در شماره قبل خواندید محمدرضا نعمت‌زاده که در کارنامه‌اش وزارت صنایع، وزارت کار و اموراجتماعی، معاونت وزیر نفت، معاونت سازمان صنایع دفاع و ریاست هیات‌مدیره و مدیرعاملی توانیر را ثبت کرده است، از سامان‌دهی اعتصاب‌ها در ماه‌های منتهی‌به پیروزی انقلاب‌اسلامی و مسئولیتش در وزارت کار و امور اجتماعی و عضویت در هیات‌مدیره ایران‌ناسیونال (ایران‌خودرو فعلی) سخن گفت. وی که طرفدار ایجاد صنایع خودروسازی بزرگ و توانمند از طراحی تا تولید در کشور است، از شیوه فعلی مونتاژ خودرو در کشور انتقاد کرد و گفت اگر قرار است اینجوری باشد بهتر است واردات به صورت خودروهای آماده به کشور انجام شود.

در ادامه بخش دوم گفت‌وگوی اختصاصی روزنامه «دنیای‌خودرو» با مهندس نعمت‌زاده را در مورد صنعت و بازار خودرو می‌خوانید.

خیلی‌ها ریشه مشکلات صنعت خودرو را نبود استراتژی می‌دانند، به نظر شما آیا تاکنون استراتژی مدونی برای صنعت خودرو کشور تهیه شده است؟

با کمک دوستان در دولت یازدهم یک استراتژی تدوین کردیم که چاپ هم شد ولی مانند بسیاری از قوانینی که وجود دارد، اجرایی نشده است. ما ایرانی‌ها در کنار برخی ویژگی‌های منفی اما خصوصیات مثبت زیادی داریم. باید درزمینه روابط بین‌المللی و روابط انسانی فرهنگ‌سازی کنیم و قواعد را یاد بگیریم. این‌ها ضعف جامعه ما هستند. به‌عنوان‌مثال منِ نعمت‌زاده که در بخش صنعت فعال بودم با این چالش‌ها مواجه شدم اما سعی کردم در این زمینه‌ها کار کنم و راهکاری پیدا کنم. به نظر من مسائل تکنیکی چندان پیچیده نیستند و می‌توان آنها را یاد گرفت اما نکته مهم فراگرفتن روابط است.

تکنولوژی چه این جا باشد چه در آمریکا و چه در ژاپن؛ به یک شکل است. به‌عنوان‌مثال ریخته‌گری یک تکنولوژی است و در هیچ جای دنیا با جای دیگر تفاوت چندانی ندارد. ولی اخلاق‌ها متفاوت است. ژاپنی‌ها منضبط هستند و با ما تفاوت دارند. در زمان جنگ، توانیر بودم و در آن شرایط سخت کار می‌کردیم.

وقتی آژیر حمله هوایی به‌صدا درمی‌آمد اگر کسی بالای دکل بود و به‌او می‌گفتیم بیا پایین او از آن بالا دست تکان می‌داد و می‌گفت جای نگرانی نیست! هرچه می‌گفتیم خطرناک است اما توجهی نمی‌کرد. برخی گمان می‌کردند با انجام چنین کارهایی خیلی شجاع هستند اما این رفتارها اشتباه بود.

من معتقدم هرکسی باید عاقلانه تصمیم بگیرد و ببیند چه کاری درست است و به همان عمل کند. این‌ها مربوط به مسائل فرهنگی هستند که نه صداوسیما و نه وزارت ارشاد برای رفع آنها برنامه‌ای ندارند. همان‌طور که گفتم باید درباره مسائل فرهنگی کار کنیم. به‌عنوان‌مثال یکی، دو سال در مورد بستن کمربند ایمنی خودرو برنامه‌ریزی کردیم و درنهایت مردم به بستن کمربند ایمنی عادت کردند. حتی خود من هم تا قبل از آن کمربند ایمنی خودرو را نمی‌بستم! باید تلاش کنیم تا خیلی از رفتارهای اشتباه را مرتفع کنیم.

اما نکته دوم در مورد خودرو؛ چه در این بخش و چه در سایر صنایع رقابت باید حرف اول را بزند. کارهایی که امروز انجام می‌دهیم مثل بحث سهمیه‌ای شدن ارز و یا توزیع ارز توسط دولت، خلاف شیوه رایج کار است. چنین شیوه‌هایی اجازه نمی‌دهند صنعت رشد کند به‌خصوص خودروسازی که صنعت پیچیده‌ای است. صنعت خودرو ما علاوه‌بر بازرگانی خرید و تامین قطعات، فروش و خدمات پس از فروش، چالش‌های بسیاری دارد. این صنعت شامل بخش‌های بسیاری ازجمله ریخته‌گری، پلیمر و پلاستیک، برق و قطعات الکترونیکی و آی‌سی، سوخت، انژکتور و احتراق است.

یعنی پیچیدگی‌هایی در آن وجود دارد که اگر آنها را دستِ کم بگیریم، به جایی نمی‌رسیم. واقعا صنعت مونتاژی که امروز داریم، صورت خوبی ندارد. من مونتاژ قبل از انقلاب را تایید می‌کنم چون در جهت رسیدن به هدف مشخصی بود. البته ما هم همان راه ادامه دادیم ولی اینکه چند قطعه را -حتی ‌به‌صورت رنگ‌شده- وارد می‌کنند، چه سودی برای کشور دارد؟ در چنین شرایطی باید اجازه داد خودرو با ارز آزاد وارد شود و دولت حقوق بازرگانی خود را بگیرد.

اگر این کار عملی شود، شاید فقط حدود ۱۰‌درصد نیاز کشور به خودرو از خارج تامین شود و ۹۰درصد نیاز در داخل تولید خواهد شد؛ چون برای مصرف‌کننده، خرید خودرو خارجی گران صرف نمی‌کند. در این صورت کسی نمی‌تواند با تولید داخل رقابت کند البته به شرط آنکه تولید داخل را آزاد بگذارند یعنی هم ارز آن آزاد باشد و هم خریدوفروش و هم قیمت‌گذاری آن.

در این صورت خواهید دید صنعت خودرو رشد می‌کند. من در زمان تصدی‌ خودم خیلی سعی کردم این اتفاق‌ها رخ بدهد، در این باره نامه‌هایی هم نوشتم که مستندات آن موجود است. حتی گفتند خودرو رقابتی است و شورای رقابت باید دخالت کند که البته اعلام کردیم این کار غیرقانونی است اما توجهی نکردند و ما هم نتوانستیم موفق شویم.

قیمت‌گذاری دستوری چه آسیب‌هایی به صنعت خودرو وارد می‌کند؟

چند روز پیش که به عکس‌های گذشته نگاه می‌کردم، عکس‌هایی از مراسم افتتاح کوییک پیدا کردم که آقای علی لاریجانی (رئیس مجلس وقت) برای افتتاح این پروژه آمده‌ بودند. هنگام تولید این خودرو چند شرط گذاشته و نوشته بودیم مثلا درِ خودرو و همچنین استارت‌موتور کلیدی نباشند و به‌اصطلاح تاچ باشد. یعنی حتما اتوماتیک باشد و غیره … اما بعدا به‌تدریج آنها را حذف کردند و گفتند چون دولت می‌گوید این خودرو باید قیمت‌گذاری شود، صرفه اقتصادی ندارد.

درواقع آنچه به‌عنوان آپشن اعلام کرده بودیم، اصل کار بود! روز اول اعلام کردیم این‌ها بخشی از این خودرو هستند. به‌نظر من این‌کار کم‌فروشی است که آپشن‌ها را حذف کنید. اگر کوییک طبق برنامه این بود، باید همین‌گونه باقی می‌ماند و خرابش نمی‌کردیم. ‌مثالی می‌زنم، ژاپنی‌ها که تویوتا را تولید می‌کردند، گفتند می‌خواهیم خودرویی با امتیازها و امکانات بیشتر تولید کنیم که البته گران‌تر درمی‌آید؛ آن را تولید و عنوان دیگری برایش انتخاب کردند و شد لکسوس یا مثلا شرکت پژو چون نمی‌توانست محصولاتش را گران کند، خودرو دیگری برای افرادی تولید کرد که خودرو بهتری می‌خواستند.

رنو هم همین‌طور… دنیا در جهت افزایش است نه کاهش. البته وقتی امکانات خودرو بیشتر شود، طبیعتا قیمتش هم بالاتر خواهد رفت… متاسفانه به علت دخالت دولت، عدم تثبیت شرایط صحیح ارز و حضور مدیرانی که گاه چندان هم سامان‌مند نبودند، عده‌ای از این شرایط سوءاستفاده کردند و گفتند قطعات خودرو را بیاوریم تا سود بازرگانی کمتر شود اما سود اصلی را ما ببریم.

این شیوه درست نیست. باید خودرو به صورت کامل وارد کشور شود. من جای آقای وزیر صمت فعلی باشم، این بساط را جمع می‌کنم و اجازه می‌دهم مردم با ارز آزاد خودرو وارد کنند؛ حتی کسانی که می‌خواهند خودرو بزرگ، لوکس و گران سوار شوند. در ایران دیگر نمی‌توانیم همه‌چیز تولید کنیم. یک‌زمانی می‌گفتم اگر تیراژ یک خودرو کمتر از ۱۰۰هزار دستگاه باشد برای تولید صرف ندارد؛ چون باید قطعات و طراحی‌اش را به‌روز کنید. اما به‌نظرم امروز میزان تیراژ اقتصادی ، ۲۰۰ تا ۳۰۰ هزار دستگاه است.

درجواب کسانی که می‌گویند ۵ تا ۱۰‌هزار خودرو تولید می‌کنیم باید گفت تولید با این تیراژ غیرممکن و غیر اقتصادی است. زمانی اصرار بر این بود که با مشارکت شرکت بنز در کشور خودرو تولید کنیم. یادم هست آن زمان آقای رفیق‌دوست در بنیاد بود، گفت ما می‌خواهیم در کشور بنز و ب‌ام‌و بسازیم. تلفن کردم و گفتم نمی‌توان ۵ هزار خودرو ساخت شاید منظور این است که ۵هزار دستگاه خودرو رنگ‌شده وارد کرده و آنها را پیچ‌ومهره کنید، بعد بگویید خودمان ساختیم؟ نباید خودمان را گول بزنیم. زمان مرحوم آقای نژادحسینیان که وزیر صنایع سنگین بود مقرراتی برای خودرو پایه‌گذاری شد که تا ۵ سال سود بازرگانی به این صورت باشد اما بعد از ۵ سال اگر ساخت داخل نشد، سود بازرگانی به‌گونه‌ای‌دیگر اضافه می‌شود. بخشی را در تعرفه‌ها آوردیم و اعلام کردیم اگر در هر خودرو این درصد تولید داخل باشد، تعرفه آن به‌این‌صورت است که البته آن هم انجام نشد.

اگر وزیر صمت شوید چه کارهایی را انجام می‌دهید و چه کارهایی را انجام نمی‌دهید؟

وزارت صمت حدود یک‌سوم جی‌دی‌پی (تولید ناخالص داخلی) کشور را مدیریت می‌کند. در زمینه صنعت خودرو بساط مونتاژ را جمع و ۳ تا ۴ تا کارخانه بزرگ تر را حفظ می‌کردم. چون دو کارخانه اساسی داشته باشیم، کافی است. فرض کنید حالا که کرمان‌خودرو و مدیران‌خودرو شکل گرفتند، بیایند مذاکره کنند. البته در مورد کرمان‌خودرو باید این را هم بگویم چینی‌ها را تشویق کردم که آمدند و قطعه‌سازی راه انداختند. یا در نوبت اول با دِوو ۵۰-۵۰ شریک شدیم.

حتی دولت این موضوع را تصویب نمی‌کرد. البته این صحبت مربوط به زمانی است که صنایع سنگین و صنایع ادغام شدند و گفتیم دِوو بیاید و سرمایه‌گذاری کند. برخی دوستان که نمی‌خواهم اسم ببرم، نمی‌خواستند رقیب ایجاد شود. به‌هرحال می‌دیدم فلان کارخانه مخالفت می‌کند. ولی بالاخره کار را جلو بردیم.

باید به چینی‌ها فشار بیاوریم وقتی شریک می‌شوند، ساخت داخل را هم انجام دهند و فقط مونتاژ نکنند. طراحی و R&D را هم به کشور بیاورند. یک مثال می‌زنم؛ من آذری هستم نه‌تنها در تهران بلکه حتی در اصفهان هم که بروید، می‌بینید بیشتر صاحبان سوپرمارکت‌ها آذری و شبستری هستند.

می‌دیدم آنها به صورت انفرادی کار می‌کنند. وقتی وزیر بودم آنها را جمع کردیم و گفتیم یک زنجیره درست کنید. ابتدا زیربار نمی‌رفتند ولی دو یا سه جلسه گذاشتیم و درنهایت این کار انجام شد. الان شما فروشگاه‌های زنجیره‌ای دریانی را در همه‌جا می‌بینید. این موضوع به نفع آنها شد چون می‌توانند با هم جنس بخرند، انبار کنند و هزینه‌های انبارداری‌شان کم می‌شود.

از طرفی، بِرند می‌شوند و می‌توانند با کارخانه‌های مواد غذایی قراردادهای بزرگ ببندند و تخفیف‌های خوبی هم بگیرند. ازسوی‌دیگر می‌توانند به مردم هم کالاها را ارزان‌تر بفروشند. باتوجه به آنچه گفته شد می‌توان همه سازندگان و مونتاژکارها را جمع کرد تا یک برند و یک کارخانه بشوند. البته می‌دانم چنین کاری مشکل است چون این کار را در چند بخش صنعت انجام دادم سخت بوده ولی شدنی است.

نظر شما درباره سیاست وزارت صمت در مورد گسترش استفاده از خودروهای برقی چیست؟

در زمان ریاست‌جمهوری آقای احمدی‌نژاد، من معاون وزیر و مسئول پالایش و پخش بودم. طرح کارت هوشمند سوخت ازجمله کارهای ما بود. مطالعات زیادی انجام شد و به کمیته سوخت پیشنهاد دادیم باید استفاده از خودروهای برقی را تبلیغ و مردم را تشویق کنیم. اما گفتیم خودروهای برقی به دلیل قیمت باتری، گران تمام می‌شوند و کسی این خودروها را نمی خرد؛ بنابراین همان‌طور که در دنیا این طرح با یارانه شروع کردند، ما هم باید کار را با سوبسید آغاز کنیم.

همین امروز هم در چین برای خودروهای عمومی در پکن و نه جای دیگر، ۵‌هزار دلار یارانه پرداخت می‌شود اما با این طرح ما مخالفت کردند. وزیر نیرو گفت برق نداریم. همین‌موضوع باعث شد تحقیق کنم که اگر نفت خام را از پالایشگاه بیاوریم و آن را به بنزین و گازوئیل تبدیل کنیم و بعد آن را برای خودرو عرضه کنیم، از ابتدا تا آخر کار راندمان انرژی چقدر است؟ سپس بررسی کردم اگر این سوخت را به نیروگاه ببریم و برق تولید کنیم و آن برق را به خودرو برقی بدهیم، به‌اصطلاح چقدر ‌درمی‌آید؟ یادم هست از نظر ملی حدود ۲۸‌درصد به نفع کشور بود. برای همین است که دنیا به سمت خودروهای برقی رفته، عقل این طور حکم می‌کند.

چین، ازبکستان، آلمان، قزاقستان و ایتالیا اگر به این سمت حرکت می‌کنند برای آن است که می‌بینند از نظر ملی و جهانی ۲۵درصد به سودشان است ولی ما می‌گوییم نه… حالا به هر صورت! اگر ملی فکر کنیم، حتما برنده‌ایم. الان نزدیک به ۳۰میلیون خودرو بنزینی داریم. باید از یک جا شروع کنیم.

آن زمان که وزارتخانه بودم، از طریق ایران‌خودرو و ال‌جی کره در این زمینه قراردادی بستیم. البته خودروهای برقی باید سبک باشند ولی گفتیم فعلا با همین سمند شروع کنیم. کار کمی پیش رفت اما بعدا چه کردند، من بی‌خبرم! برای تولید باتری در کره بیشترین تولیدکننده ال‌جی است.

ال‌جی آمد و مذاکره کردیم تا در آینده بتوانیم سراغ باتری‌سازی برویم. البته این پروژه سنگینی است و آن زمان حداقل ۵۰۰میلیون دلار سرمایه نیاز داشت اما به‌نظرم الان حدود یک‌ونیم میلیارد دلار سرمایه نیاز دارد چون ظرفیت‌ها بالا رفته است. ما سه میلیارد به چای دبش دادیم؛ خب ۱.۵ میلیارد دلار به این پروژه بدهید. برنامه هفتم روی میز من است. نصف آن را خواندم و می‌خواهم درباره آن بنویسم. یعنی اشکالاتش را بنویسم و بگویم برخی از آنچه گفته شده، اصلا شدنی نیست. مثال می‌زنم.

در این برنامه نوشته شده است در آخر برنامه ۵ساله هفتم باید ۳هزار مگاوات برق اتمی تولید کنیم. امروز هزار مگاوات داریم، واحد دوم هم که از قبل از انقلاب شروع شده و هنوز تمام نشده است؛ در صورت راه‌اندازی هزار مگاوات برق تولید می‌کند. اگر در این ۵ سال همت کرده و آن راه‌اندازی کنیم اما هزارمگاوات دیگر از کجا باید تامین شود؟ حتی اگر امروز پولش را هم داشته باشیم و ساخت را شروع کنیم، ۷ تا ۸سال دیگر کار به‌نتیجه می‌رسد.

در مورد گاز طبیعی هم (که واقعا مشکل کشور است)، ناترازی شدیدی وجود دارد زیرا ۱۰سال است هیچ کاری در این عرصه انجام نشده است. یک چاه دقیق حفر نکرده‌ایم تا فشارافزایی کنیم یا مثلا همین ۸درصد رشد سالانه چطور قرار است محقق شود؟ ما که رابطه بانکی با دنیا نداریم. FATF نداریم.

از طرفی همان‌طور که پیش‌تر هم گفتم تا روابط بین‌المللی درست نشود جهشی هم رخ نمی‌دهد. جهش این است که راندمان دو، سه برابر شود. همان کاری که در پتروشیمی کردیم و نتیجه کار ۱۰‌برابر شد. در سیمان هم همین اتفاق افتاد یعنی تولید چندبرابر شد.

ادامه دارد…

source

separjelo.ir

توسط separjelo.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *